شما که غریبه نیستید.
يكشنبه ۲۷ آبان ۹۷
/
بازدید : ۲۰۴
به جای امضا ویا عکس گرفتن از نویسنده ی مورد علاقه ات، قاعدتاً باید می توانستی محکم بغلش کنی!
تمام.
+هوشنگ مرادی کرمانی؛ قند و شکر
در انتها از این پاییز، تعدادی برگ از درخت خرمالوی خانه لای مجموعه شعر نزار قبانی، دو سه میوه ی کاج افتاده از درخت های دانشگاه روی میز تحریر، عکس هایی از نورهای عجیب وقریب خورشید در گوشی، چند شعر نوشته نشده در ذهنم و یک دل تنگ در گوشه وجود، برایم باقی خواهد ماند.
بهشت لابد باید همان جایی باشد که مادرت صبح زود با یک پیاله فرنی داغ در دست بیدارت می کند ومی گوید: بخور، برای گلوت خوبه!
+چنین صبح زیبایی...
آدمی برابر بی تابی عشق و سنگینی رنج،گاه پناهی جز کلمات ندارد.
+گاه همان کلمات را هم ندارد.