آهسته و پیوسته

آخرین روز بهار...

/ بازدید : ۲۲۱
صبح با صدای گنجشک ها بیدار شد و نورِ صبح را دید. خندید. یادش نمی آمد شبِ قبل برای چه غمگین بوده و فکر می کرده که صبح نمی شود.
۵ ۱۳
احسان شریعتی
۰۱ تیر ۱۳:۰۱
کسی که لذت بردن از صدای پرنده‌ها را بلده، این را هم بلده که غم‌هاش را فراموش کنه
پاسخ :
ممکنه که فراموش کردن غم هاش یه ذره طول بکشه اما بلده که فراموش کنه، کنار بیاد یا حتی دوسشون داشته باشه.
احسان شریعتی
۰۱ تیر ۱۳:۵۰
سعادت دنیا یعنی همین


پاسخ :
سعادت دنیا به خیلی موارد دیگر هم نیازمنده، نه؟
احسان شریعتی
۰۱ تیر ۱۶:۴۵
بله ولی اصلش اینه که زیبایی دنیا را بشناسی و دلت خراب نباشه و درست کار کنه
پاسخ :
همین، دلت خراب نباشه.
زهرا طلائی
۰۱ تیر ۲۱:۴۲
چه خوب که روز آخر بهار با معجزه‌ شروع شد
پاسخ :
یه چیزی شبیه معجزه است که صبح میشه، نه؟
زهرا طلائی
۰۲ تیر ۱۵:۴۸
به نظرم. 
من معتقدم هر روز پر از معجزه است، فقط باید دقت کنیم. 
تو خودت هم یکی از معجزه های بیانی برای من
پاسخ :
زهرای نازنیم.
زهرای کلماتِ مهربان.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان