یک سوالی تو توییتر بود که دوست داری همراه با من چیکار کنی؟ منم نوشتم.
من دوست دارم با تو آشپزی کنم. دوست دارم با هم آواز بخونیم. دوست دارم وقتی داری کار میکنی یا مطالعه، نگاهت کنم. دوست دارم بهت بگم اخم نکن. دوست دارم وقتی یه چیز خندهدار دیدم برات بفرستم. من دوست دارم با تو فیلم ببینم. با تو آسمون رو تماشا کنم. سیگار کشیدنت رو تماشا کنم. دوست دارم وایسیم تو تراس و سکوت کنیم. با هم غصه بخوریم. بریم خرید روزمره. بریم پیکنیک. با هم چایی بخوریم. با هم اخبار ببینیم. با هم بیپول شیم. با هم پولدار شیم. دوست دارم با تو پیادهروی کنم. با هم ماه رو تماشا کنم. با هم بریم سفر. روزهای تعطیل دیر از خواب بیدار شیم و پنکیک بپزیم. با هم لش کنیم. با هم صبحانه بخوریم. با هم قرار بذاریم. با هم سنت خانوادگی داشته باشیم. با هم بریم خونهی مامانت/مامانم. من دوست دارم با هم اسم فامیل بازی کنیم. سریال مسخره ببینیم. بری ماموریت و منتظرت بمونم. بریم روضه. مداحی گوش کنیم. با هم دعوا کنیم. با هم غیبت کنیم. دوست دارم با تو کنار خیابون بشینم. برای عید خرید کنیم. سر سفره هفتسین دستت رو بگیرم. برای خانوادهمون کادو بخریم. بهت عیدی بدم. هم رو تماشا کنیم. موهات رو سشوار بکشم. وقتی خسته از راه میرسی، ببوسمت. گوشوارههام رو ببندی. دکمهی پیراهنت رو ببندم. مریض شی برات سوپ بپزم. زیر عکسهات قربونصدقهت برم. دارم از صبح فکر میکنم که دوست دارم با تو چیکار کنم؟ و جوابش ساده است واقعاً. دوست دارم با تو زندگی کنم، بستنی بخورم، بخندم و رنج بکشم.