آهسته و پیوسته

آخرین روز بهار...

/ بازدید : ۲۲۲
صبح با صدای گنجشک ها بیدار شد و نورِ صبح را دید. خندید. یادش نمی آمد شبِ قبل برای چه غمگین بوده و فکر می کرده که صبح نمی شود.
۵ ۱۳

از روز های مورد علاقه: چهارشنبه

/ بازدید : ۶۵

چهارشنبه توی کیفش یه مشت ستاره داره.

۱ ۲

بهار، بهار، چه اسم‌آشنایی...

/ بازدید : ۲۵۳

به هوای باران پرده را کنار زدم که بهار را دیدم. درخت خرمالو سبز شده بود، کبوتر ها باز گشته بودند و بوی نعنا حیاط را پر کرده بود. 

۷ ۱۶
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان