آهسته و پیوسته

تنها یکی درختم

/ بازدید : ۲۶۶

الی نوشته دلش می خواهد وقتی می میرد تبدیل به خاکستری شود که به دریا می رسد و به گونه ای در چرخه ی طبیعت بماند. من با خواندنش یادم افتاد که دلم می خواست و هنوز هم می خواهد مستقیم تبدیل به درخت لیمو ترش شوم. که سبز و خوشبو بمانم و پناهی برای گنجشک ها باشم.

۱۰ ۲
اینتِرنال‌ْ آدِر
۲۲ بهمن ۲۲:۳۵
خشکم بشید، میشید لیمو عمانی که باز میرید تو قرمه سبزی و بازم خوش بود و سبز هستید. :)
پاسخ :
:)
نمی تونم جلوی خنده ام رو بگیرم ولی اصلا پایانم رو دوست نداشتم.:)
من اصلا قرمه سبزی دوست ندارم که بخوام در آخر این جور پایانی برای خودم متصور بشم.
ترجیح می دم لیموها روی درخت بمونن.
:)
کروکدیل بانو
۲۲ بهمن ۲۲:۴۳
لیمو عمانی هم شدید ما کنار هل تو چای دمت میکنیم و عاشقی میکنیم با عطرت *_*
پاسخ :
قشنگ ترین پایان ممکن. :)
چشمام قلبی شد. 
ممنونم خیلی دوسش داشتم.
چای و هل و عاشقی و باقی عمر...

جدی خیلی قشنگ بود. اصلا خیالم راحت شد. :)
‌‌ Elle
۲۲ بهمن ۲۲:۵۷
بوی لیمو :)) جدی چقدر بوی زندگی می‌ده ولی، می‌میری ولی هنوزم بوی زندگی می‌دی. چقدر خوب، چقدر خووووب :))
پاسخ :
آخ.
تو هم موافقی با اینکه بوی لیمو، بوی زندگیه. چه خوب. :)
یعنی اصلا نگاه به لیمو فرح بخشه برام. 
عاشق شهریورم و بوی لیمو های تازه اش. :)
یه بنده خدا
۲۲ بهمن ۲۳:۲۶
:0
پاسخ :
:)
همدم ماه
۲۳ بهمن ۰۰:۱۲
چه قشنگ ، میشه وصیت کرد نزدیک آرامگاهت یک درخت لیمو کاشت فکر کنم اینجوری تا حدودی برآورده بشه :) 
من دلم میخواست بعد از مرگم تبدیل  به برگه های یک کتاب می شدم ، یا جوهر خودکار یک نویسنده   :) 
این نوشته ی امروز الی ایده ی قشنگی داشت ، میشه باهاش چالش راه انداخت حتی:) 
پاسخ :
:) اون جوری بخوام وصیت کنم وصیت می کنم یک جایی مثل اینجا دفنم کنن. :)

برگه های یک کتاب خیلی خوبه به نظرم. یا مثلا هیچی همون برگه های یک کتاب خیلی خوبه.
حالا کتاب چی؟ من دلم می خواد برگه های کتاب کودک باشم. :) یه برگ از تصویر هاش. خیلی قشنگ میشه.

:دی. حق مالکیت معنوی داره الان الی روی ایده اش. 
پری شان
۲۳ بهمن ۰۰:۱۸
درخت لیمو میشی
لیمو میدی
لیمو هات هسته دارن
هسته ها رو جمع میکنن
سبز میکنن
میکارن
میشه یه دسته برگهای سبز کوچیک خوشبو
😊
ادامه بدم؟ 😅😅
پاسخ :
آه پری شان.
خیلی خیلی قشنگ میشه اگه بخوای بگی تبدیل به سبزه ی عید می شم.

دلم می خواد همین حالا از شدت قشنگی متصور شده ی پایان جانم رو به جان آفرین تسلیم کنم و تمام :)
خورشید ‌‌‌
۲۳ بهمن ۰۶:۲۴
من دلم می‌خواد در کوهستان توسط گرگ‌های درنده خورده بشم.
پاسخ :
چه پایان غم انگیز و خشونت باری.
چرا خوب؟
محمد جواد
۲۵ بهمن ۲۳:۱۲
در قسمت معرفی خودتان (من)، خیلی زیبا خودتان را توصیف کردید. با خواندنش گویی وارد بهشت شدم.
دقیقا آرزوی من هست آن خانه‌ای که کتاب و درخت دارد و بوی کیک تازه از آن می‌آید. واقعا مدهوش نوشته‌تان شدم.
پاسخ :
خونه ی روشن و سبز با بوی کیک مدهوش کننده است.
محمد جواد
۲۵ بهمن ۲۳:۳۹
تصور خیالتان واقعا دوست‌داشتنی‌ست. تصوری از بهشت. 
پاسخ :
خونه ی خوب بخشی از بهشته.
تصورش خوندنش و نوشتنش هم قطعا
مِلوچِک .
۲۷ بهمن ۱۳:۳۶
درخت لیمو،چه جالب:)
پاسخ :
:)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان